هوش اجتماعی کودک

توانایی های مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سر خوردگی، کنترل رفتار های تکانشی، به تاخیر انداختن خواسته ها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبه استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری همه و همه از هوش هیجانی انسان که همان هوش احساسی است ناشی می شود.

دانیل گلمن در کتابی به اسم هوش عاطفی که در سال 1995 منتشر شد هوش هیجانی را بسیار ساده و شفاف تعریف می کند؛ هوش هیجانی مجموعه توانایی هایی را شامل می شود که به ما کمک می کنند هیجانات را در خود و دیگران تشخیص داده و تنظیم کنیم .

هوش فردی

انواع مؤلفه های هوش هیجانی :

خود آگاهی یا آگاهی از خویشتن: شناخت نقاط قوت و ضعف خود، انگیزه ها و ارزش هایمان و همچنین تاثیری را که روی دیگران داریم.

خود تنظیمی: کنترل تکانه ها و انگیزه های لحظه ای خود در وضعیت مختل کننده و مزاحم و یا تغییر جهت در آنها.

انگیزش و خود انگیزشی: رسیدن به اهداف و موفقیت  به ما انگیزه بدهد و شکست های پیش رو ، به سادگی نتواند انگیزه ما را بگیرد.   

همدلی: وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم و بتوانیم از دریچه ی چشم آنها جهان را ببینیم.

مهارت اجتماعی: با دیگران رابطه ی صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم آنها را به سمتی که میل داریم سوق دهیم.


 با بررسی نگاه گلمن و هاوارد گاردنر به مقوله ی هوش می توان گفت:

مجموعا هوش درون فردی و هوش برون فردی هوش هیجانی را تشکیل میدهند یعنی تاکید بر شکلی از هوش که احساسات و هیجانات را کنترل می کند.

وقتی به زندگی افراد موفق و خود ساخته نگاه می کنید، متوجه می شوید که آنها قادر به کنترل بسیاری از رفتار ها بوده اند.

مثل تقویت احساساتی مثل آرمان داری، برنامه ریزی مغز و ذهن ، مثبت اندیشی ، رویا پردازی ، الهام گرفتن ، احساس عزت نفس ، دوست داشتن، عزیز داشتن خویش، خویشتن پذیری، تغییر پذیری، خوش مشربی، ماجرا جویی، بردباری و… که این احساسات تنها با وجود هوش هیجانی بالا مدیریت می شوند و باعث تسهیل راه موفقیت می شوند.

انسانها حتی زمانی که به احساسات منفی از جمله احساس عدم امنیت، فرار از پذیرش مسئولیت احساس گناه ، بد بینی ، ترس از شکست، اضطراب ، احساس ناتوانی ، احساس حقارت ، ترس از تنبیه، احساس جبر و… مبتلا می شوند مشکل از هوش هیجانی آنهاست.

گلمن معتقد است هوش هیجانی تا هشتاد درصد می تواند در موفقیت افراد موثر باشد.

هوش هیجانی

هوش هیجانی همچنین در شغل و حرفه ی افراد بسیار موثر است؛

مدیران تجاری موفق با استفاده از هوش هیجانی قادرند احساسات خود را شناسایی و هدایت کنند. آنها همچنین از احساسات دیگران به خوبی اطلاع دارند.

برای مثال یک مدیر فروش موفق قادر است به راحتی واکنش مشتریان را نسبت به محصولاتش بسنجد، و حتی آینده ی بازار برای محصولات جدید راهم پیش بینی کند.

شاید این افراد در گذشته و در دوران مدرسه نمرات بالایی نداشته باشند. در حالی که تصور غالب مردم این است که اگر کسی بتواند نمره ی بالایی در زمان مدرسه یا دانشگاه به دست آورد در آینده فردی موفق خواهد بود.

با وجود اینکه درک احساسات نقش زیادی در موفقیت شغلی دارد، اما به این معنا نیست که افرادی که در شغلشان موفق هستند احساساتی می باشند.

بلکه آنها ترجیح می دهند به جای اینکه از احساساتشان استفاده کنند، مغز و عقلشان را به کار ببندند. در حوزه ی تجارت و کسب و کار اغلب افرادی که از هوش هیجانی بیشترین بهره را می برند موفق ترند.

آنان  به جای دلسوزی و همدلی با همکاران و مشتریان ، سعی می کنند اهداف شغل و کسب و کار خود را پیش ببرند.


در گذشته محققان  IQ را ضامن موفقیت می دانستند

تا اینکه دنیل گلمن با ارائه ی نظریه ی دو بعدی بودن ذهن (بعد احساس و منطق)  نشان داد که چگونه به وسیله ی آنها سرنوشت خود را رقم میزنیم.

افراد به طور ارثی در برخی از این مهارت ها توان کنترل کمتری دارند که می توان با تمرینات مناسب هوش هیجانی خود را در تمامی ابعاد بهبود بخشد.

اگر انسان ها فقط بر اساس عقل و منطق  با دیگران ارتباط برقرار کنند ارتباطشان بسیار خشک خواهد بود و از آن نتیجه ای نمی گیرند و برعکس زمانی که با در نظر گرفتن هیجانات و احساسات با دیگران وارد رابطه می شوند، موفق تر خواهند بود و تاثیر بیشتری بر آنها خواهند گذاشت.

فرد با بهره گیری از هوش هیجانی می تواند در هر شرایطی امید را در دل خود زنده نگه دارد.

در هنگام سختی با دیگران همدلی کرده و به آنها یاری برساند، در برابر مشکلات پایداری و مقاومت داشته باشد و هراسی به دل خود راه ندهد.


آیا تاثیر هوش هیجانی در موفقیت واقعی است؟

چند راه حل برای تقویت هوش هیجانی کودکان:

  • به حرف های فرزندتان گوش کنید:

گاهی تنها چیزی که کودک شما برای عبور از یک احساس می خواهد این است که شنیده شود.

برای اینکه هنگام گفتن احساساتش به شما احساس امنیت کند، باید بداند که شما با دقت به گوش می دهید و حواستان کاملا معطوف به او است.

  • الگوی خوبی باشید:

کودک از نحوه واکنش حسی شما نسبت به اطرافیان یا خود او الگو میگیرد. پس کلمات درست انتخاب کنید.

مثلا به جای “بسه دیگه کلافم کردی” بگویید “وقتی این کارو میکنی مامان (بابا) خیلی ناراحت میشه.

  • احساسات خود را بروز دهید:

برخی والدین به این خاطر که فرزندان خود را از ناراحتی یا سختی کشیدن دور نگه دارند، احساسات منفی خود را نادیده می‌گیرند.

اما پنهان کردن احساسات واقعی خودتان فقط کودک شما را گیج می‌کند.

برای مثال، اگر تصدیق کنید که از چیزی ناراضی هستید اما به حالت ناراحتی رفتار نکنید، به فرزند خود نشان می‌دهید كه حتی احساسات ناراحت‌ کننده نیز می‌توانند مدیریت شوند.

  • احساسات مختلف را به او یاد دهید:

در غالب بازی و سرگرمی و به مرور احساسات مختلف را به فرزندتان آموزش دهید. و او را تشویق کنید دایره واژگان عاطفی و هیجانی اش را گسترش دهد. اینگونه می تواند تفاوت های ظریف بین احساسات مختلف را درک کند.

  • احساسش را جدی بگیرید:

وقتی کودک شما از موضوعی مثل عدم توانایی در انجام یک کار سخت ابراز ناراحتی می کند، به هیچ وجه به او نگویید “حالا که چیزی نشده،

دلیلی برای ناراحتی وجود نداره” بلکه بگویید ” تو حق داری از اینکه نتونسنتی این بازی رو انجام بدی ناراحت باشی اما اگر تلاش کنی می تونی موفق بشی”

  • تجربه های خود را با او به اشتراک بگذارید:

هوش کودک

به عنوان مثال اگر کودک شما از رفتن به مهد کودک واهمه دارد برای او تعریف کنید روزی که شما هم برای اولین بار می خواستید به مهد کودک بروید می ترسیدید اما به محض ورود به مهد دوستان جدیدی پیدا کردید که می توانستید ساعت ها با آنها بازی کنید و دیگر جای نگرانی نبود.

هوش کودک

بخش زیادی از زندگی ما در اجتماع می گذرد و هوش هیجانی تاثیر مستقیم بر کیفیت زندگی اجتماعی انسان دارد.

بنابراین یکی از وظایف مهم والدین تقویت و پرورش هوش هیجانی و مهارت های مرتبط با این هوش در دوران کودکی است.


بیشتر بخوانید: ویژگی های یک اسباب بازی خوب چیه؟